من به آمار زمين مشكوكم!اگراين سطح پرازآدم هاست،پس چرا اين همه آدم تنهاست؟
بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس بوووووووووووووووووووووووووووووووووس بووووووووووووووووووووووووووووس بوووووووووووووووووووووس بوووووووووووووس بوووووووس بووووس بووس بوس 1-محبت شدیدی که صادقانه به تو ابراز میکردم ... پیشنهاد می کنم این داستان رو حتما بخونید ... همسرم با صدای بلندی کفت : تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فروکنی؟ میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟ زود برو ادامه ی مطلبو بخون... سنگ، کاغذ، قیچی!!! دختر جوانی پس از شنیدن خبر خودکشی پسر مورد علاقه اش در پل قائم (عج) او نیز در همان مکان خودکشی کرد. تحقیقات آنان بیانگر آن بود که این دختر پس از شنیدن خبر خودکشی پسر جوانی که چند ساعت قبل خود را از بالای پل پایین انداخته بود، اقدام به خودکشی کرده است. بررسی های بیشتر نشان داد آنان از چندی قبل با یکدیگر آشنا شده بودند و قصد ازدواج داشتند اما به دلایل نامعلومی ابتدا پسر جوان دست به خودکشی زد و پس از آن نیز دختر ۲۲ ساله به محل حادثه رفت و او نیز در اقدامی مشابه خودکشی کرد. اجازه هست مردم شهر قصه ي ما رو بدونن؟ اسم منو عشق تو رو توي كتابا بخونن؟ اجازه هست كه قلبمو برات چراغوني كنم؟ پيش نگاه عاشقت چشمامو قوربوني كنم؟ اجازه مي دي تا ابد سر بذارم رو شونه هات ؟ روزي هزار و صد دفعه بگم : دوست دارم ساده می گویم عزیزم...
عــــــــــــــــشــــــــــــــــق چـیسـت کـه همـه از آن مـیگویند؟؟؟؟؟؟ ع : عـبـرتـه زنـدگـی ش : شلـاقـه زمـانـه ق : قـصـاص روزگار امـا افـسوس و صـد افـسـوس کـه شـلـاقـه زمـانـه را خـوردم قـصـاص روزگـار را کـشـیـدم امـا عـبـرت نگـرفـتـم
هرشب كه فرصت مي كنم جوياي حالش مي شوم از خويش بي خود گشته و مست خيالش مي شوم در آسمان آرزو هر دم صدايش مي زنم چشمم چو بر رويش فتد محو جمالش مي شوم در هر شب تاريك من بدر است ماه صورتش از شرم اين ديدار نو من هم هلالش مي شوم جاريست اشك از ديدگان هرآن كه يادش مي كنم مقبول درگاهش شوم اشك زلالش مي شوم سرگشته و حيران شدم دلتنگ و بي ايمان شدم گويم به هر شيدا دلي خط است و خالش مي شوم جوياي حالش مي شوم مست از خيالش مي شوم با اين دل سودائيم رنج و ملالش مي شوم تاريكي و ظلمت گذشت خورشيد از نو سر كشيد انگار خواب است اينكه من غرق وصالش مي شوم کاش قلبم درد تنهايي نداشت
چی بگم که خیلی تنهام میدونی؟ یاری ندارم چی بگم که غیر غصه دیگه دلداری ندارم هیچکسی نداد جواب این سوال بی جوابم هر کی اومد دو سه روزی از دلم بازیچه ای ساخت دلم هم مثل عروسک ساده بود دل به دلش ساخت گله و گله ای نیست بی وفایی رسم عشقه عاشقا تنها میمونن تنهایی مرام عشقه
در خلوت شبهای من ، تو در کدامین کوچه ای؟ בلـَ ــمــ رُمـآטּِ عـ میخــواهـَـב که تـــ ـو آن بالـآ بلــ ـنـב ِ سینهـ ستـَ ـبرَش بـآشے و مَـ ـن پسركي سر بـه هـَـ ـوا کــ ه با تمـآمـِ سر بـه هــ ـوا بودטּ ـهایـَش به راه آورב تـــو و دلــَ ـت را صبر كردن درد ناك است... و فراموش كردن دردناكتر.. ولي از اين دو دردناكتر اين است كه نداني بايد صبر كني يا فراموش ..
2-دروغ و بی اساس بود و در حقیقت نفرت من نسبت به تو
3- روز به روز بیشتر می شود و هر چه بیشتر تو را می شناسم
4- به پستی و دورویی تو بیشتر پی میبرم و
5-این احساس در قلب من قوت میگیرد که بالاخره روزی باید
6- از هم جدا شویم و دیگر من به هیچ وجه مایل نیستم که
7- شریک زندگی تو باشم و اگرچه عمر دوستی ما همچون عمر گلهای بهار کوتاه بود اما
8- توانستم به طبیعت پست و فرومایه تو پی ببرم و
9- بسیاری از صفات ناشناخته تو بر من روشن شد و من مطمئنم
10- این خودخواهی ، حسادت و تنگ نظری تو را هیچ کس نمیتواند تحمل کند و با این
وضع
11- اگر ازدواج ما سر بگیرد ، تمام عمر را
12- به پشیمانی و ندامت خواهیم گذراند . بنابراین با جدایی ازهم
13-خوشبخت خواهیم بود و این را هم بدان که
14- از زدن این حرفها اصلا عذاب وجدان ندارم و باز هم مطمئن باش
15- این مطالب را از روی عمق احساسم مینویسم و چقدر برایم ناراحت کننده است اگر
16- باز بخواهی در صدد دوستی با من برآیی . بنابراین از تو میخواهم که
17- جواب مرا ندهی . چون حرفهای تو تمامش
18- دروغ و تظاهر است و به هیچ وجه نمیتوان گفت که دارای کمترین
19- عواطف ، احساسات و حرارت است و به همین سبب تصمیم گرفتم برای همیشه
20- تو و یادگار تلخ عشقت را فراموش کنم و نمتوانم قانع شوم که
21- تو را دوست داشته باشم و شریک زندگی تو باشم .
و در آخر اگر می خواهی میزان علاقه مرا به خودت بفهمی از مطالب بالا فقط شماره های فرد را بخوان
روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم. تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد. اشک در چشمهایش پر شده بود. ظرفی پر از شیر برنج در مقابلش قرار داشت. آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود.
گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم، چرا چند تا قاشق گنده نمی خوری؟ فقط بخاطر بابا عزیزم. آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت: باشه بابا، می خورم، نه فقط چند قاشق، همه شو می خوردم. ولی شما باید…. آوا مکث کرد.
ادامــِﮧ مطلبـــ:
کدام باشم از تو بُرده ام دنیا؟؟؟
سنگ باشم؟؟؟
یا قیچی؟؟؟
بشکنم یا جدا کنم؟؟؟
کاغذ باشم که تو بنویسی و من اجرا کنم؟
آخ دنیا...!!!
آه دنیا با من همبازی نشو!!
دل بریدن ساده نیست
چشمهای مهربانت را ندیدن ساده نیست
از زمان رفتنت خورشید را گم کرده ام
ناله های ابر را هر شب شنیدن ساده نیست
برایدلم، گاهی پدر ميشوم، خشمگين ميگويم: «بس کن ديگر بزرگ شدی…»
گاهی همدوستیميشوم مهربان، دستش را ميگيرم ميبرمش به باغ رويا
دلم، از دست من خسته است
چهره ام هرگز پريشاني نداشت
کاش برگهاي اخر تقويم عشق
حرفي از يک روزه باراني نداشت
کاش ميشد راه سخت عشق را
بي خطر پيمود و قرباني نداشت
یک خنده بر لبهای تو هوش از سر من می برد
متن تمام شعر من با عشق معنا می شود
بی تو وجود خسته ام تنهای تنها می شود
وقتی دلم را یاد تو طوفانی و تر می کند
حال مرا مهتاب هم همواره بدتر می کند
امشب کجا خوابیده ای ؟ آیا کدامین گوشه ای؟
طراحے: امیرحسین |