اشــڪِــ پـــنـــهـــاטּ
اشــڪِــ پـــنـــهـــاטּ

بیزارم از آن عشق که عادت شده باشد                    یا آن که گدایی محبت شده باشد

خودبینی و خودخواهی اگر معنی عشق است             بگذار که آیینه نفرت شده باشد . . .  

نوشتـﮧ شده در جمعه 20 مرداد 1391ساعت 13:11 توسط امیـرحسیـن| |

 خدایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا....میشه بگی خدمات پس از خلقتت کجاست آخه من خستــــــــــــــــــــــــــــه

خدایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا... میوه ی کدوم درخت رو باید گاز بزنم که از زمین رانده شوم؟؟؟؟؟

خدایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا... آخرش نفهمیدم اینجایی که هستم تقدیر من است یا تقصیر من !!

نوشتـﮧ شده در جمعه 20 مرداد 1391ساعت 13:6 توسط امیـرحسیـن| |

اگر امشب از حوالی دلم گذشتی..آهسته رد شو....دلتنگی را با هزار بدبختی خوابانده ام

نوشتـﮧ شده در جمعه 20 مرداد 1391ساعت 13:5 توسط امیـرحسیـن| |

یادمان باشد که قصه ى کودکانمان را با “یکى بود یکى نبود” آغاز نکنیم، ازابتدا به آنها بیاموزیم که اگر یکى نباشد دیگرى هم نیست…

نوشتـﮧ شده در جمعه 20 مرداد 1391ساعت 13:3 توسط امیـرحسیـن| |

ثبت احوال در شناسنامه ام همه چیز را ثبت کرده… جز احوالم را…

نوشتـﮧ شده در جمعه 20 مرداد 1391ساعت 13:1 توسط امیـرحسیـن| |

قفس داران سکوتم را شکستند

                                           دل دائم صبورم را شکستند

به جرم پا به پای عشق رفتن

                                           پر وبال عبورم را شکستند

مرا از خلوتم بیرون کشیدند

                                           چه بی پروا حضورم را شکستند

تمنا در نگاهم موج میزد

                                            ولی رویای دورم را شکستند

نوشتـﮧ شده در پنج شنبه 19 مرداد 1391ساعت 15:20 توسط امیـرحسیـن| |

 

به سلامتی اون پسری که وقتی تو خیابون


نگاهش به یه دختره ناز و خوشگل میفته


بازم سرشو میندازه پایین و زیر لب میگه:


هرچی باشی


انگشت کوچیکه عشقم هم نیستی

نوشتـﮧ شده در پنج شنبه 19 مرداد 1391ساعت 15:6 توسط امیـرحسیـن| |

دعوتم کن به یه بوسه گوشیه دنج یه رویا

من میخام با تو بمونم از الان تا ته رویا

من میخام باشم کنارت با همین رویا بمیرم

من میخام بمیرم اما دستاتو توی دستام بگیرم

واسه به تو رسیدن این همه شب رو دویدم

خسته از طلوع فردا شب به شب خوابتو دیدم

نوشتـﮧ شده در پنج شنبه 19 مرداد 1391ساعت 11:16 توسط امیـرحسیـن| |

من به چشمان پر از مهر تو عادت دارم

به تو و طرز نگاه تو ارادت دارم

عطش حسرت دیدار تو را پایان نیست

اشتیاقی است که هر لحظه و ساعت دارم...

 

نوشتـﮧ شده در چهار شنبه 18 مرداد 1391ساعت 19:14 توسط امیـرحسیـن| |

من گفتم خاکی ام ولی جنبه داشته باش تو که نباید آسفالتم کنی!

نوشتـﮧ شده در چهار شنبه 18 مرداد 1391ساعت 19:13 توسط امیـرحسیـن| |

چه موجود عجیبی است این انسان...!

وقتی صدایش می کنی نمیشنود...

وقتی به دنبالش می روی نمی بیند...

وقتی دوستش داری به فکرت نیست..

             اما             

وقتی می شنود که دیگر صدایت گرفته....

وقتی می بیند که خسته در راه افتادی...

وقتی به فکرت هست که دیگر نیستی...

نوشتـﮧ شده در چهار شنبه 18 مرداد 1391ساعت 19:12 توسط امیـرحسیـن| |

خدایا

مرا ببخش! اگر گاهی طاقتم تمام میشود

وبا دهانی بسته ،

به لهجه اشکها صدایت میکنم...!

نوشتـﮧ شده در چهار شنبه 18 مرداد 1391ساعت 19:11 توسط امیـرحسیـن| |

اگه عشقم حقیره ،

 اگه جسمم کویره ،

اگه همیشه تنهام ،

اگه خالیه دستام ،

 برای تو عاشق ترین عاشق دنیام .

نوشتـﮧ شده در چهار شنبه 18 مرداد 1391ساعت 19:1 توسط امیـرحسیـن| |

در عشق اگر عذاب دنیا بکشی


بااشک دودیده طرح دریا بکشی


تاخلوت من هزار فرصت باقیست


تنها نشدی که درد تنها بکشی

 

نوشتـﮧ شده در سه شنبه 17 مرداد 1391ساعت 13:18 توسط امیـرحسیـن| |

تو راحت بخواب! من مشق گریه هام هنوز مونده...

برگرفته از میکروبلاگ شب به شب: http://night-to-night.ir/dashboard/tab:all
تو راحت بخواب! من مشق گریه هام هنوز مونده...

برگرفته از میکروبلاگ شب به شب: http://night-to-night.ir/dashboard/tab:all
تو راحت بخواب! من مشق گریه هام هنوز مونده...

برگرفته از میکروبلاگ شب به شب: http://night-to-night.ir/dashboard/tab:all
تو راحت بخواب !

من مشق گریه هام هنوز مونده .

نوشتـﮧ شده در سه شنبه 17 مرداد 1391ساعت 13:15 توسط امیـرحسیـن| |

گفتمش آغاز درد عشق چیست؟ گفت آغازش سراسر بندگیست، گفتمش پایان آن را هم بگو، گفت پایانش همه سرکندگیست، گفتمش درمان دردم را بگو؟ گفت درمانی ندارد بی دواست، گفتمش یک اندکی تسکین آن، گفت تسکینی ندارد ماندنیست..


نوشتـﮧ شده در یک شنبه 15 مرداد 1391ساعت 14:17 توسط امیـرحسیـن| |

رو خیلی ها خط کشیدیم تا به عشقمون برسیم

غافل از اینکه خودمون خط خورده ی عشقمون بودیم که به عشقش برسه


نوشتـﮧ شده در یک شنبه 15 مرداد 1391ساعت 14:7 توسط امیـرحسیـن| |

دوستی مدتش مهم نیست ، دوامش مهمه

دوری و نزدیکیش مهم نیست ، یادش مهمه


نوشتـﮧ شده در یک شنبه 15 مرداد 1391ساعت 13:52 توسط امیـرحسیـن| |

 

دوستت دارم شاهدی ندارم جز کوچه پس کوچه های خلوت دل!

نوشتـﮧ شده در یک شنبه 15 مرداد 1391ساعت 13:47 توسط امیـرحسیـن| |

تو رفتی شاخه عشقم شکسته
  به چشمم شبنم حسرت نشسته
  نگاهی هم نکردی وقت رفتن
  نگاهی که سراسر اشک بسته

نوشتـﮧ شده در یک شنبه 15 مرداد 1391ساعت 13:14 توسط امیـرحسیـن| |

صفحه قبل 1 ... 4 5 6 7 8 ... 16 صفحه بعد


طراحے: امیرحسین